| دلالت های عصبی و شناختی دو رویکرد یادگیری حرکتی خطی و غیرخطی برکارکردهای اجرائی مغز در فرآیند آموزش تربیت بدنی مدارس |
| کد مقاله : 1304-4THPECONF (R1) |
| نویسندگان |
|
امید جهانسوز *1، عباس اردستانی2 1عضو هییت علمی دانشگاه 2عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان - پردیس شهید چمران تهران |
| چکیده مقاله |
| این مقاله با هدف تحلیل مقایسه ای دو رویکرد خطی و غیرخطی در یادگیری حرکتی و تبیین سازوکارهای عصب شناختی مؤثر بر رشد کارکردهای اجرایی در کودکان و نوجوانان تدوین شده است. در رویکرد خطی، مدل هایی چون مدل سه مرحله ای فیتز و پوسنر، نظریه بازخورد آدامز و طرحواره اشمیت بر ساختاردهی منظم تمرین، تثبیت تدریجی الگوی بهینه حرکت و کاهش تغییرپذیری تأکید دارند و فرایند یادگیری را از طریق تقویت مسیرهای عصبی خاص و کاهش بار شناختی هدایت می کنند. در مقابل، رویکرد غیرخطی و رویکرد مبتنی بر محدودیت ها با تکیه بر اصول بوم شناختی، خودسازماندهی، جفت شدگی ادراک–عمل و حل مسئله در شرایط پویا، یادگیرنده را وارد مشارکت فعال و پردازش شناختی عمیق تری می سازند. شواهد علوم اعصاب شناختی نشان می دهد فعالیت بدنی زمانی بیشترین تأثیر را بر کارکردهای اجرایی دارد که همراه با چالش های شناختی، تصمیم گیری و تعامل پیچیده با محیط باشد؛ امری که با اصول رویکرد غیرخطی هم خوانی بیشتری دارد. نتایج بررسی ها نشان می دهد که یک الگوی آموزشی اثربخش باید بر مبنای تلفیق هوشمندانه این دو رویکرد طراحی شود؛ بدین صورت که رویکرد خطی برای آموزش اصول، مهارت های پایه و تثبیت الگوهای اساسی به کار گرفته شود و رویکرد غیرخطی برای توسعه خلاقیت، انعطاف پذیری، حل مسئله و عملکرد در محیط های متغیر مورد استفاده قرار گیرد. این الگوی تلفیقی علاوه بر ارتقای شایستگی حرکتی، بستر رشد شناختی، بهبود کارکردهای اجرایی و تقویت آمادگی تحصیلی و سبک زندگی فعال را فراهم می کند. |
| کلیدواژه ها |
| یادگیری حرکتی، رویکرد خطی، رویکرد غیرخطی، کارکردهای اجرایی، علوم اعصاب ورزشی، رویکرد مبتنی بر محدودیت ها |
| وضعیت: پذیرفته شده برای ارائه شفاهی |